English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5240 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
residual U مربوط به ریزش اتمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fallout prediction U محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
clean weapon U جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout U ریزش اتمی
fallout pattern U نمونه ریزش اتمی
fallout wind vector plot U طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nuclear U مربوط به اتمی
tempests U تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
tempest U تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
preatomic U مربوط به زمان قبل ازاستفاده بمب یا نیروی اتمی
atomistics U علم مربوط به شناسایی اتم واستفاده از نیروی اتمی
minometer U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
implosion weapon U جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy U دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation U سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
atomic weight U وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
fallout contours U خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nucleon U اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
cloud chamber effect U اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
sprinkled U ریزش نم نم
chutes U ریزش
inpouring U ریزش
pouring U ریزش
landslides U ریزش
outflows U ریزش
on the fly U ریزش
pour U ریزش
landslide U ریزش
overflows U ریزش
outflow U ریزش
poured U ریزش
fallout U ریزش
coryza U ریزش
catarrh U ریزش
perfusion U ریزش
spill U ریزش
spilled U ریزش
spilling U ریزش
spills U ریزش
depilation U ریزش مو
overflown U ریزش
come down U ریزش
calvities U ریزش مو
defluxion U ریزش
disemboguement U ریزش
disengorgement U ریزش
effusions U ریزش
effusion U ریزش
drencher U اب ریزش
disembogue U ریزش
chute U ریزش
afflux U ریزش
psilosis U ریزش مو
chuct U ریزش
diffusion U ریزش
fox evil U ریزش مو
infusions U ریزش
infusion U ریزش
sprinkles U ریزش نم نم
pours U ریزش
overflowed U ریزش
affluxion U ریزش
affusion U ریزش
affution U ریزش
abscission U ریزش
swoop [on] U ریزش [سر]
overflow U ریزش
precipitation U ریزش
log chute U ریزش
gushed U ریزش
flux U ریزش
influxes U ریزش
influx U ریزش
sprayed U ریزش
sprays U ریزش
spraying U ریزش
gushes U ریزش
gush U ریزش
inset U : ریزش
rheumatism U ریزش
sprinkle U ریزش نم نم
spray U ریزش
insets U : ریزش
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
income U ریزش فهور
ptyalism U ریزش خیو
landslides U ریزش خاک
disemboguement U ریزش گاه
pouring platform U سطح ریزش
pouring spout U ناودان ریزش
snowfall U برف ریزش
fail out U ریزش کردن
fall of rock U ریزش سنگ
downcome U انحطاط ریزش
drip loop U حلقه ریزش اب
outpouring U بیرون ریزش
splotch U ریزش یا پاشیدن
epiphora U اشک ریزش
pour point U نقطه ریزش
rate of pouring U سرعت ریزش
outpourings U بیرون ریزش
fallout pattern U شکل ریزش
snowfalls U برف ریزش
pouring nozzle U شیپوره ریزش
drop manhole U دهانه ریزش
drop inlet U دریچه ریزش
fall U شیبشکن ریزش
pouring gate U دریچه ریزش
pouring cup U قاشق ریزش
gleet U ریزش مخاط
rock rubble U ریزش سنگ
landslide U ریزش خاک
flush pipe U لوله ریزش
downfall U انحطاط ریزش
splash U صدای ریزش
slides U سراشیبی ریزش
chutes U ریزش با سقوط
overflowing U فراوان ریزش
annual preciptation U ریزش سالانه
alopecia U ریزش مو [پزشکی]
landfalls U ریزش زمین
landfall U ریزش زمین
outflows U ریزش جریان
chute U ریزش با سقوط
inflow U ریزش درونی
slide U سراشیبی ریزش
slumps U افت ریزش
lachrymation U ریزش اشک
intinction U ریزش القاء
mucorrhea U ریزش مخاط
instillation U ریزش تدریجی
insti U ریزش تدریجی
baldness U ریزش مو [پزشکی]
outflow U ریزش جریان
outpour U بیرون ریزش
hair loss U ریزش مو [پزشکی]
over flow U طغیان ریزش
deplumation U ریزش مژگان
dewfall U ریزش شبنم
splashing U صدای ریزش
splashes U صدای ریزش
flow side U ریزش در شیب
slumping U افت ریزش
castability U قابلیت ریزش
lopecia U ریزش مو [پزشکی]
pourability U قابلیت ریزش
loss of hair U ریزش مو [پزشکی]
slump U افت ریزش
slumped U افت ریزش
pours U تراوش بوسیله ریزش
landslips U ریزش خاک کوه
landslip U ریزش خاک کوه
head U ارتفاع ریزش سر رولور سر
haemothorax U ریزش خون درسینه
gravitational collapse U فرو ریزش گرانشی
land slip U ریزش سنگ از کوه
snow inlet U دریچه ریزش برف
shedding of battery plate U ریزش صفحه باتری
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
flux U اسهال خون ریزش
infalling U ریزش بسوی درون
pour U تراوش بوسیله ریزش
instilment U ریزش و تلقین تدریجی
rheumy U دارای ریزش یازکام
pouring U تراوش بوسیله ریزش
rainfall U ریزش باران بارنغگی
poured U تراوش بوسیله ریزش
dewfall U هنگام ریزش شبنم
stave U شکستن ریزش کردن
electron disintegration U فرو ریزش الکترونی
rheum U ریزش اب چشم یادهان
pour U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
poured U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
haemorrhage U خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged U خون ریزش نزف الدم
Recent search history Forum search
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1life cycle ceremonies
1It's not business to you
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2شما اهل کجا هستید
2single gas
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com